1391/9/26 یکشنبه
حضرت عبدالعظيم عليه السلام
حضرت عبدالعظيم حسني عليه السّلام ، يكي از شخصيت هاي بزرگ علمي ، عملي و جهادي است كه تاكنون آن گونه كه شايسته است ، شناخته نشده است .
در مقدّمه حكمت نامه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، موضوعاتي چون : شخصيت خانوادگي، ويژگي هاي علمي و عملي ، هجرت به شهرري و وفات ايشان در اين شهر ، بررسي شده اند .
يك. تبار
تبار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با چهار واسطه ، به سبط اكبر پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و خاندان وحي مي رسد . احمد بن علي نجاشي كه يكي از اركان علم رجال است -، درباره نسب آن بزرگوار مي نويسد :هنگامي كه جنازه او را براي غسل برهنه مي كردند ، در جيب لباس وي نوشته اي يافت شد كه در آن ، نسبش ، اين گونه ذكر شده بود : من ابوالقاسم ، عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن حسن بن زيد بن علي بن حسن بن علي بن ابي طالب هستم . براساس اين نسخه از رجال النجاشي ، در نسب ايشان ، ميان وي و امام حسن عليه السّلام ، پنج نفر واسطه وجود دارد ؛ ليكن در نسخه هاي معتبر اين كتاب ، ميان «زيد» - يعني جدّ سوّم ايشان و امام حسن عليه السّلام ، شخص ديگري واسطه نيست . بنابراين ، نياكان حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به ترتيب ، عبارت اند از :
1.      عبدالله بن علي
پدر حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، «عبدالله » نام داشت و مادرش ، «فاطمه» دختر عقبة بن قيس بود . عبدالله ، در زمان حيات جدّش «حسن بن زيد» متولّد شد و چون قبل از تولّدش ، پدرش «علي» در زندان درگذشت ،جدّش كفالت او را به عهده گرفت .
از عبدالله ، به نقلي ، پنج پسر و به نقلي ، نُه پسر بر جاي ماند كه يكي از ايشان حضرت عبدالعظيم عليه السّلام بوده است .
2.      علي بن حسن
نام جدّ اوّل حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، «علي» و لقب او «سديد» است . وي همراه پسرعمويش عبدالله محض و گروهي ديگر از سادات حسيني ، در دوران خلافت منصور بر ضدّ عبّاسيان قيام كرد . جمعي از آنان و از جمله وي ، دستگير و به بغداد منتقل شدند . او پس از مدّتي در زندان وفات يافت .
3.      حسن بن زيد
جدّ دوّم حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، « حسن» نام داشت . وي تنها فرزند پسر زيد بود كه از بزرگان عصر خودش به شمار مي رفته ، و در بين بني هاشم ، به بخشش ، كَرَم ، سخاوت و خدمت به محرومان ، شهرت داشته است . وي از سوي منصور عبّاسي به ولايت مدينه گمارده شد ؛ ولي پس از مدّتي ، مورد خشم و او قرار گرفت و به زندان افتاد و در سال 168 ق ، در هشتاد سالگي از دنيا رفت .
4.      زيد فرزند امام حسن عليه السّلام
جدّ سوّم حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، زيد فرزند بزرگ امام حسن مجتبي عليه السّلام است . ايشان متولّي اوقاف پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم بوده و به جلالت قدر ، كرامت طبع ، عزّت نفس و كثرت نيكوكاري ، توصيف گرديده است . شاعران ، او را ستوده اند و مردم از هر سو براي برخورداري از فضلش به وي روي مي آورده اند. وي در يكصد سالگي ، چشم از جهان فرو بست و در محلّي به نام «حاجز» در چند منزلي مدينه دفن گرديد .
نگاهي گذرا به زندگي نامه نياكان و خاندان حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نشان مي دهد كه اين خاندان ، داراي دو ويژگي برجسته بوده اند :
اوّل : مبارزه و پيكار بر ضدّ ستم و سلطه استكباريِ حاكم به جامعه اسلامي، به گونه اي كه پدر حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در زندان از دنيا رفت و ايشان پدر خود را نديد ، و جدّ ايشان نيز مدّتي در زندان به سر برد .
دوّم : كرامت طبع ، عزّت نفس و خدمت به محرومان . ملقّب شدن عبدالعظيم به حضرت «السيّد الكريم» ريشه در اين ويژگي خانوادگي اين بزرگوار دارد .
 دو . تاريخ تولّد و وفات
تاريخ دقيق تولّد و وفات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام مشخّص نيست ؛امّا در برخي از منابع متأخّر ، اين گونه آمده است :
حضرت شاه عبدالعظيم كه كنيه اش ابوالقاسم و ابوالفتح نيز بوده ، در روز پنج شنبه چهارم ماه ربيع الآخر سنه 173 هجري قمري ، مطابق 25 تير ماه 158 يزدگردي ، در زمان هارون الرشيد در مدينه در خانه جدّش حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام متولّد شده و پس از مدّت 79 سال و شش ماه و يازده روز قمري عمر ، در روز آدينه پانزدهم شوّال المكرّم سنه 252 هجري قمري ، مطابق سيزده مهر ماه قديم سنه 235 يزدگردي ، در زمان المعتزّ بالله عبّاسي به سراي آخرت رحلت نمود . همچنين در برخي از منابع متأخر از كتبا نزهة الأبرار سيّد موسي بَرزنجي و مناقب العترة ي احمد بن محمّد بن فهد حلّي و تاريخ نورالدّين محمّد السمهودي نقل شده كه ولادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام پنجشنبه چهارم ربيع الثاني سال 173 ق ، در مدينه و وفاتش در پانزدهم شوّال 252 ق ، بوده است .
گفتني است با توجّه به اين كه در منابع كهن و معتبر ، تاريخ تولّد و وفات ايشان ذكر نشده و منابع گزارش هاي پيش گفته ، شناخته شده نيستند ، اين گزارش ها فاقد اعتبارند ؛ ليكن در كتاب شريف الكافي ، از حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، از هشام بن حكم روايت نقل شده است . تاريخ وفات هشام بن حكم ، سال 199 ق ، يا پيش از آن است . و مظنون ، اين است كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام هنگام نقل روايت ، كمتر از بيست سال نداشته است . بنابراين ، تولّد ايشان بايد سال 180 ق ، يا پيش از آن باشد.
همچنين براساس روايتي از امام هادي عليه السّلام كه ثواب زيارت قبر حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، همانند زيارت مرقد سيّدالشّهداء عليه السّلام دانسته شده ، بايد بگوييم كه او در دوران امام هادي عليه السّلام و پيش از شهادت ايشان از دنيا رفته است و از آن جا كه دوران امامت ايشان از سال 220 تا 254 ق بوده ، وفات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام پيش از سال 254 ق ، اتّفاق افتاده است .
بنابراين ، هر چند بر پايه قراين ياد شده ، احتمال تولّد حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سال 173 ق ، و وفات ايشان در سال 252 ق ، منطقي و معقول است ، با اين حال ، اثبات آن نياز به منبع معتبر دارد .
از سوي ديگر با عنايت به اين كه به هر دليل ، چهارم ربيع الثاني ، به عنوان تاريخ تولّد حضرت عبدالعظيم عليه السّلام و پانزدهم شوال ، به عنوان تاريخ وفات ايشان شهرت يافته ، بزرگداشت ياد آن حضرت و تجليل از مقام معنوي آن بزرگار در روز هاي ياد شده ، نيكوست.
گفتني است كه در جلسه 628 مورّخ 26/5/1389 شوراي انقلاب فرهنگي ، چهارم ربيع الثاني ، به عنوان « روز ولادت حضرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام » جهت درج در تقويم رسمي كشور به تصويب رسيد و در تاريخ 18/7/1389 به آستان مقدّس آن حضرت ابلاغ گرديد .
 سه . درك محضر امامان
براساس آنچه در تاريخ تولّد و وفات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام گذشت ، ايشان دوران حيات پنج امام از امامان اهل بيت عليه السّلام - يعني امام كاظم عليه السّلام تا امام عسكري را درك كرده است ؛ امّا اين بِدان معنا نيست كه به محضر همه آنها هم رسيده و يا از آنها سخني نقل كرده است .
آنچه قطعي و مسلّم است، اين است كه ايشان محضر امام جواد عليه السّلام و امام هادي عليه السّلام را درك نموده و از آنها احاديث فراواني نقل كرده كه بخشي از آنها در اين حكمت نامه آمده اند . همچنين اگر به روايت كتاب الاختصاص منسوب به شيخ مفيد اعتماد كنيم، حضرت عبدالعظيم عليه السّلام محضر امام رضا عليه السّلام را نيز درك كرده و از ايشان روايت نموده است .
گفتني است كه طبق برخي از نسخه هاي رجال الطوسي ، حضرت عبدالعظيم عليه السّلام از اصحاب امام عسگري شمرده و در كتاب شرعة التسمية ميرداماد نيز آمده كه ايشان محضر امام عسكري عليه السّلام را نيز درك كرده است؛ ليكن روايتي از آن امام، از طريق ايشان به ما نرسيده است .
 چهار . عظمت علمي
براي اثبات عظمت علمي حضرت عبدالعظيم عليه السّلام كافي است كه بدانيم امام معصوم ، مردم را براي حلّ مشكلات ديني و يافتن پرسش هاي اعتقادي و عملي شان ، به ايشان ارجاع داده است.
صاحب بن عَبّاد در رساله اي كه در شرح حال حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نوشته ، در توصيف علمي ايشان آورده : ابو تراب روياني ، روايت كرد كه شنيدم ابوحمّاد رازي مي گفت : خدمت امام هادي عليه السّلام درسامرّا رسيدم و مسائلي از حلال و حرام از ايشان پرسيدم . امام به پرسش هاي من پاسخ داد و هنگامي كه خواستم از ايشان خدا حافظي كنم به من فرمود :
 يا أبا حَمّاد! اَشكَلش عَلشيك شَي ءٌ مِن امرِ دينِك بنا حِيَتِك فَسَل عَنهُ عَبدَالعَظيمِ بنَ عَبدِاللهِ الحَسَنِيّ و اقرِئهُ مِنِّي السَّلامَ .
اي ابو حماد ! هنگامي كه چيزي از امور ديني در منطقه ات براي تو مشكل شد ، از عبدالعظيم بن عبدالله حسني بپرس و سلام مرا به او برسان .
اين تعبير، به روشني نشان مي دهد كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در عصر خود ، مجتهد توانمندي بوده كه براساس اصول و قواعدي كه از اهل بيت عليهم السّلام در اختيار داشته ، مي توانسته ديدگاه هاي اسلام ناب را در زمينه هاي مختلف اعتقادي و عملي ، استخراج كند و به پرسش هاي مردم پاسخ گويد.
بنابراين، ايشان تنها يك محدّث و راوي احاديث اهل بيت عليهم السّلام نبوده است ؛ بلكه از علماي بزرگ خاندان رسالت بوده كه پس از معصومان ، توان پاسخگويي به مسائل علمي را داشته و توانمندي علمي اش مورد تأييد و تصديق امام هادي عليه السّلام قرارگرفته است .
پنج . تأليفات
مرحوم نجاشي دركتاب رجال خود ـ كه با موضوع « مؤلّفان شيعه » تأليف شده ـ ، از حضرت عبدالعظيم حسني عليه السّلام نام برده و كتاب خطب اميرالمؤمنين عليه السّلام را به وي نسبت داده است.
چه بسا سيّد رضي رحمة الله در تدوين نهج البلاغه از اين كتاب استفاده كرده باشد و اين كتاب از مصادر اصلي نهج البلاغه باشد ! نجاشي در پايان شرح حال حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، سند خودش را به روايات ايشان ، از طريق استادش ابن نوح ، به حضرت عبدالعظيم مي رساند .
شيخ طوسي نيز دركتاب الفهرست خود ـ كه موضوع آن ، معرّفي مؤلّفان و مصنّفان شيعه است ـ از حضرت عبدالعظيم نام مي برد و مي گويد : « له كتاب » . سپس سند خودش را به احمد بن ابي عبدالله برقي مي رساند كه او از حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نقل حديث مي كند .
صاحب بن عباد نيز در احوال حضزت عبدالعظيم عليه السّلام ، عبارت : « له كتاب يسمسه كتاب يوم و ليلة » را آورده است .
 شش. عظمت معنوي
مهم ترين نشانه عظمت معنوي و مقامات باطني حضرت عبدالعظيم عليه السّلام برابري فضيلت زيارت مزار آن بزرگوار ، با فضيلت زيارت سيّدالشهداu است .
شيخ المحدّثين ، صدوق ، از محمّد بن يحيي عطّار
كه يكي از اهالي ري است اين گونه نقل كرده كه : خدمت امام هادي عليه السّلام رسيدم . ايشان فرمود:«كجا بودي ؟»
 گفتم : حسين بن علي عليه السّلام را زيارت كردم . امام هادي عليه السّلام فرمود :
 أما إنّك لَوزُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظيمِ عِندَكُم كُنتَ كَمَن زارَ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليه السّلام .
بدان كه اگر قبر عبدالعظيم را در شهر خودتان زيارت كني ، مانند كسي هستي كه حسين بن علي عليه السّلام را زيارت كرده باشد .  
براي توضيح اين روايت و تبيين عظمت معنوي حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، بايد موضوعات : فضيلت زيارت امام حسين عليه السّلام و مقصود از برابري زيارت حضرت عبدالعظيم با زيارت امام حسين عليه السّلام و حكمت آن، بررسي گردند .
   الف ـ فضيلت زيارت امام حسين عليه السّلام
دراحاديث اهل بيت «عليهم السّلام» ، فضايل ، آثار و بركات فراواني براي زيارت امام حسين عليه السّلام بيان شده است، مانند : آمرزيده شدن گناهان ، دعاي فرشتگان ، دعاي اهل بيت «عليهم السّلام» طولاني شدن عمر، افزوده شدن روزي ، زدوده شدن اندوه ، شادي دل ، تبديل شدن بدي ها به خوبي ها ، تبديل شدن شقاوت به سعادت ، و برخورداري از حقّ شفاعت .
 همچنين در شماري از احاديث، فضيلت زيارت امام حسين عليه السّلام بيشتر از حج و حتّي طبق برخي از احاديث ، ثواب آن، بيش از هزار حج و هزار عمره است.
   ب ـ مقصود از برابري زيارت عبدالعظيم با زيارت سيّد الشهدا عليه السّلام
مسئله اين است كه براساس حديثِ ياد شده ، آيا زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به طور مطلق مي تواند جايگزين زيارت امام حسين عليه السّلام شود و يا در شرايط خاصّي ، از چنين فضليتي برخوردار است ؟ در يك جمله ، آيا برابري زيارت عبدالعظيم عليه السّلام و زيارت امام حسين عليه السّلام مطلق است و يا مقيّد ؟
بي ترديد، مقصود امام هادي عليه السّلام در حديث ياد شده ، اين نيست كه از فضايل زيارت امام حسين عليه السّلام بكاهد و يا در بيان فضيلت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام مبالغه نمايد .
 بنابراين ، در پاسخ به سؤالي كه مطرح شد ، مي توان گفت : برابري فضيلت زيارت عبدالعظيم عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام مقيّد است به فضاي سياسي ويژه اي كه پيروان اهل بيت «عليهم السّلام» درآن مقطع تاريخي درآن زندگي مي كردند، در زماني كه اختناق شديدي جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشيّع در دوران زمامداري افرادي مانند : متوكّل ، مُعتـّز و معتمد عبّاسي ، سخت ترين دوران هاي تاريخيِ خود را سپري مي كرد.
در چنين شرايطي، امام هادي عليه السّلام به منظور پيشگيري از خطرهايي كه از طرف حكومت هاي وقت ، شيعيان را تهديد مي كرد، فضيلت زيارت حضرت عبدالعظيم را با زيارت امام حسين عليه السّلام برابر دانسته است . به تعبيري روشن تر، زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام براي كساني كه آمادگي خطر پذيري براي زيارت امام حسين عليه السّلام را داشته باشتند، پاداشي معادل زيارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظيم عليه السّلام شعبه اي از حرم سيّد الشهدا عليه السّلام است . و اين خود ، فضيلتي بزرگ و حاكي از جايگاه بلند عبدالعظيم در نزد اهل بيت «عليهم السّلام» است . و اين خود ، فضيلتي بزرگ و حاكي از جايگاه بلند عبدالعظيم در نزد اهل بيت «عليهم السّلام» و عظمت معنوي ايشان است .
   ج ـ حكمت برابري زيارت عبدالعظيم عليه السّلام با زيارت سيّدالشهدا
 برابري فضيلت زيارت حضرت عبدالعظيم با زيارت سالار شهيدان ـ هرچند در شرايط ويژه ـ ،  بي ترديد بدون حكمت نيست . شايد نتوان به حكمت آن پي برد ؛ ليكن راز و رمز اين فضيلت بزرگ را بايد در شخصيت علمي، عملي و جهادي آن بزرگوار، جستجو كرد .
 درميان امام زادگان ، شخصيت هاي بزرگي وجود دارند ؛ اما درباره هيچ يك از آنها نقل نشده و حدّاقل به ما نرسيده كه زيارتش با زيارت سيّدالشهدا برابري كند .
بنابراين ، حضرت عبدالعظيم عليه السّلام بايد از خصوصيات و مقامي برخوردار باشد كه از مرقد مطهّرش نور حرم حسيني ساطع گردد و شميم دل انگيز سيّدالشهدا از آن استشمام شود .
گفتني است كه احاديث ديگري نيز در فضيلت زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نقل شده اند ، مانند آنچه از شهيد ثاني در تعليقه خلاصة الاقول علامه حلّي از امام رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود :
هر كس قبر عبدالعظيم را زيارت كند ، بر خدا لازم مي شود كه كه او را داخل بهشت كند .
و در حديث ديگري از آن امام آمده كه فرمود :
هركس نمي تواند مرا زيارت كند ، برادرم عبدالعظيم حسني را در ري زيارت كند
.
ليكن اين احاديث ، علاوه بر ارسال و ضعف سند ، از نظر تاريخي نيز مورد خدشه اند ؛ زيرا حضرت عبدالعظيم عليه السّلام سال ها پس از شهادت امام رضا عليه السّلام زنده بوده است ، مگر اين كه بگوييم از اخبار غيبيه امام رضا عليه السّلام هستند .
هفت . روايات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام
بخش قابل توجّهي از كتاب هايي كه در شرح حال حضرت عبدالعظيم عليه السّلام تأليف شده اند ، به رواياتي اختصاص يافته كه در سلسه سند آنها قرار گرفته است ، مانند :
كتاب جنّات النعيم ، شصت روايت ؛ روح و ريحان ،57 روايت ؛ التذكرة العظيمية ، چهل روايت ؛ عبدالعظيم الحسني حياته و مسنده ، 78 روايت ؛ مسند حضرت عبدالعظيم حسني عليه السّلام - كه در مجموعه آثار كنگره حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به چاپ رسيده - ، يكصد و بيست روايت .
ليكن بايد توجه داشت كه آنچه بدان اشارت رفت ، همه روايات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نيستند . صاحب بن عباد  ، ايشان را « كثيرالحديث و الرواية » توصيف كرده و در رساله كوتاه خود ، ايشان را چنين توصيف نموده :
ذو ورع و دين ، عابد معروف بالامانة و صدق اللهجة ، عالم بامور الدين ، قائل بالتوحيد و العدل ، كثير الحديث و الرواية .
 [عبدالعظيم ، ] شخصي پرهيزگار و ديندار بود . اهل عبادت بود و به امانتداري و راستگويي شهرت داشت . به امور ديني دانا بود . توحيد و عدل را باور داشت و بسيار حديث و روايت [ از اهل بيت عليه السّلام ] نقل مي كرد .
همانگونه كه پيش از اين اشاره شد ، كتاب خطب اميرالمؤمنين و كتاب يوم و ليلة از جمله مصنّفات ايشان است ، و بر اين اساس بايد گفت : بسياري از روايات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به دلايل مختلف به ما نرسيده اند .
 هشت. مهاجرت به ري
جزئيات مسائل مربوط به علل مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به شهرري ، مشخص نيست ؛ ليكن مي توان گفت كه سابقه مبارزاتي خاندان آن بزرگوار از يك سو ، و شخصيت علمي و جهادي و ارتباط بسيار نزديك حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با اهل بيت عليه السّلام از سوي ديگر ، موجب شدند كه ايشان در سال هاي پاياني زندگي ، تحت تعقيب حكومت وقت ، قرار گيرد . از اين رو ، براي ادامه فعّاليت ها و چه بسا با اشاره امام هادي عليه السّلام ، زندگي مخفي را انتخاب كرد ، و با لباس پيك و به صورت مسافري ناشناس ، وطن اصلي خود را ترك كرد و شهرهاي مختلفي را پشت سر گذاشت تا آن كه در شهرري در مكاني به نام «سربان» رحل اقامت افكند و در خانه يكي از پيروان اهل بيت عليه السّلام در محلّه اي كه «سكّة الموالي» ناميده مي شد -، سكونت يافت . روزها روزه بود و شب ها به عبادت مي پرداخت و گاه به صورت مخفيانه از خانه اي كه در آن ساكن بود ، خارج مي شد و به زيارت قبري كه هم اكنون در مقابل مزار او قرار دارد ، مي رفت و مي فرمود : اين ، قبر مردي از فرزندان موسي بن جعفر عليه السّلام است .
معلوم نيست كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام چند سال در شهرري سكونت داشته است . مسلّم ، اين است كه ايشان به قدري در اين شهر بوده كه بيشتر شيعيان ري، به تدريج با ايشان آشنا شده بودند، و با در نظر گرفتن اين كه ايشان به شدّت تحت تعقيب بوده و ارتباط تك تك مردم با او چه بسا مدّت ها طول مي كشيد ، مي توان گفت : احتمالاً ايشان چند سال از سال هاي پاياني عمر خود را در ري گذرانده است . همچنين رفت و آمد بيشتر با وي ، حاكي از فعّاليت هاي فرهنگي و سياسي اوست .
نه. سبب وفات
بر پايه گزارش نجاشي و صاحب بن عبّاد ، حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در اثر بيماري و به مرگ طبيعي از دنيا رفته است . هنگامي كه بدن شريفش را براي غسل دادن برهنه كردند ، در جيب ايشان ورقه اي يافت شد كه در آن ، نسب ايشان تا اميرمؤمنان عليه السّلام نوشته شده بود .
ليكن در كتاب الشجرة المباركة در باره سبب وفات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام آمده :
و قتل بالري و مشهده بها معروف و مشهور .
حضرت عبدالعظيم] در ري كشته شده و مزار او در آن جا معروف و مشهور است .
همچنين در كتاب المنتخب طريحي آمده :
قيل : و ممن دفن حيا من الطالبين عبدالعظيم الحسني بالري .
گفته شده از جمله كساني كه از خاندان علي بن ابي طالب زنده به گور شده ، عبدالعظيم حسني در ري است .
در گزارش ديگري به كتاب مشجّرات ابن معيه ، نسبت داده شده كه ايشان را با زهر، به شهادت رسانده اند .
درباره گزارش هاي ياد شده ، چند نكته قابل توجّه است :
1.   گزارش صاحب بن عبّاد و نجاشي ، معتبر و مربوط به قرن چهارم و پنجم هجري است . بنابراين در تعارض با گزارش هاي متأخّر ، بر آنها تقدم دارد .
2.
   گزارش هاي ياد شده نشان مي دهند كه ظاهراً تا قرن پنجم هجري ، موضوع شهادت حضرت عبدالعظيم مطرح نبوده است ، وگرنه در اين گزارش ها به آن اشاره مي شد .
3.
   در صورتي كه بتوانيم بر گزارش كتاب الشجره المباركه اعتماد كنيم ، جمع ميان اين گزارش و گزارش مشجرات ابن معيّه و نيز گزارش منابع معتبر ياد شده ، اين است كه ايشان در اثر مسموم شدن ، بيمار شده و به شهادت رسيده است .
4.
   با عنايت به پيشينه خانوادگي حضرت عبدالعظيم عليه السّلام و قيام علويان در طبرستان ، در صورتي كه زمامداران فاسد بني عبّاس از مخفيگاه ايشان در ري آگاه مي شدند ، قطعاً ايشان را به شهادت مي رساندند ، و بعيد نيست در اثر كثرت رفت و آمد با ايشان در مدّت حضورشان در ري ، به اين موضوع پي برده باشند .
5.
      تشبيه زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به زيارت امام حسين عليه السّلام مي تواند قرينه اي بر شهادت ايشان باشد .
بنابراين ، هر چند دليل قاطعي بر شهادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در دست نيست ، ليكن دليل محكمي بر نفي شهادت ايشان نيز وجود ندارد ؛ بلكه با توجّه به نكته سوم ، چهارم وپنجم ، پذيرفتن اصل شهادت بعيد نيست
ده. مدفن حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با اشاره پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم
بر پايه گزارش صاحب بن عبّاد ( 326-385 ق ) شب وفات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام يكي از شيعيان ري در عالم رؤيا ، پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم را ديد كه به او فرمود : «مردي از فرزندان مرا فردا از سكة الموالي مي آورند و در باغ عبدالجبّار بن عبدالوهّاب ، در كنار درخت سيب ، دفن خواهند كرد» . آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مكان آن را بخرد . صاحب باغ به او گفت : اين درخت و مكانش را براي چه مي خواهي ؟ او جريان رؤياي خود را بازگو كرد . صاحب باغ گفت : من هم چنين خوابي ديده ام و بدين جهت ، محل اين درخت و همه اين باغ را وقف سادات و شيعيان كرده ام كه اموات خود را در آن دفن كنند .
بنابراين گزارش ، با عنايت به اين كه باغ هاي آن دوران ، معمولاً بسيار بزرگ بوده ، مي توان حدس زد كه تا شعاع قابل توجّهي در اطراف مرقد مطهّر حضرت عبدالعظيم عليه السّلام وقف دفن سادات و پيروان اهل بيت عليه السّلام بوده است .